با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+7 سال توي قم بودم و حالا هفته ي ديگه درسم تموم ميشه و بايد برگردم به شهرم... اما هنوز بهونه ي زيادي دارم براي اومدن به قم... بهونه ي پايان نامه! بعد هفت سال به قم و تمام خاطراتش عادت کردم و وابسته شدم! خصوصا به يکي از اساتيد عزيز و مهربونم! دير کشفش کردم اما همين هم غنيمت بود! دلم خيلي براش تنگ ميشه... خيلي خيلي...
اسم خيابان چهارمردان رو به اسم استادم تغيير دادم چون اولين چيزي که با ورود به اين خيابون برام متبادر ميشه اين استاد عزيز, به خاطر يه خاطره ي عجيب و به يادماندني - حديث-9
اصلا يه جورايي قم برام مساوي شده با اين استاد - حديث-9
+بانو قدمهايت کار دنيا را لنگ ميکند نميبيني فرشته هاي خدا همگي دست به سينه به تماشاي تو نشسته اند خدا ميداند چقدر در دلشان به تو وبال هاي سياهت حسادت ميکنند
+برادرم . . . تمام مردم شهر هم که زليخا شوند و جلوه گري کنند در برابر ديدگانت. . . . فراموش نکن . . . که يوسف گونه ببيني. . . که يوسف گونه فکر کني . . . که يوسف گونه رفتار کني . . . که خداي تو و يوسف يکي است. . . برادرم . . . . . تو بنده همان " خدايي " که به تو وعده داده از فضل خودش بي نيازت کند . . . برادرم . . . . تو پيرو همان "پيامبري" که به قلبت وعده داده حلاوت ايمان را . . .
+اگر کسي تو را با تمام مهربانيت دوست نداشت دلگير مباش که نه تو گناهکاري و نه او...... آنگاه که مهر مي ورزي،مهربانيت تو را زيباترين معصوم دنيا ميکند... پس خود را گناهکار مبين!!! دوست بدار نه براي آنکه دوستت بدارند..... *تو به پاس زيبايي عشق* عشق بورز و جاودانه باش.....
+در مستند #حواريون_شهيد تصويري ديدم که ياد خاطره اي که پيش از اين از ديدار آقا با خانواده يکي از شهداي ارامنه شنيده بودم افتادم.
.
خواندن متن کامل آن خالي از لطف نيست (متن کامل در اينترنت موجود است).
.
راوي آن خاطره در انتهاي روايتش ميگويد:
…ما چهل دقيقه با اين خانواده بوديم و به اندازه چند کتاب، درس گرفتيم. آقا در خانه ارامنه، آب، چايي، شربت، شيريني و ميوه را خورد؛ اما بعضي از دوستان ما نخوردند!
کاتوليک تر از پاپ هم داريم ديگر!
حزب اللهي تر از آقا هستيم ديگر!
با آنها خداحافظي کرديم و به سمت دفتر به راه افتاديم.
وقتي رسيديم، آقا فرمود: اين بچه ها را بگوييد بيايند!
آمدند.
فرمود: «اين کار چه بود که شما کرديد؟
ما مهمان اين خانواده بوديم.
وقتي خانه شان رفتيم، چرا غذايشان را نخورديد؟ اين اهانت به آنها محسوب مي شود. نمي خواستيد [بخوريد]، داخل نمي آمديد»! - حديث-9
+دلم.. يک اتفاق تازه مي خواهد..!! نه مثل عشق و دل دادن..؛ نه در دام غم افتادن..؛ دگر اينها گذشت از ما..! شبيه شوق يک کودک.. که کفش نو به پا دارد و گويي کل دنيا را .. در آن لحظه به زير کفشها دارد، دلم يک شور بي اندازه مي خواهد! فقط گاهي.. دلم.. يک اتفاق تازه ميخواهد.
+اگر ديدي کسي گره اي دارد وتو راهش را مي داني سکوت نکن! اگر دستت به جايي مي رسيد دريغ نکن. معجزه زندگي ديگران باش! اين قانون کائنات است ! معجزه زندگي ديگران که باشي بي شک کسي معجزه زندگي تو خواهد بود …. لطفا کمي آهسته تر از کنار هم عبور کنيم...
+مسير خانه ات را از حافظه ي کفش هايم پاک کرده ام غمگين نباش ! خودت هم مي داني هميشه عکس تکي ِ تو زيباتر بود زيبايي تو و خستگي اين ديوار که به هر حال به من تکيه داده است دلم گرفته درست مثل لک لکي که بال هايش را براي کوچ امتحان مي کند دلم گرفته و مي دانم اين هواپيما هيچ وقت بر درياچه اي فرود نمي آيد دلم گرفته و باز نمي شود در اين قوطي سرانجام قرص ها را خواهم خورد... "گروس عبدالملکيان"