• وبلاگ : 
  • يادداشت : اميرخاني بالاي دار ميرود
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ممنون بابت حرفهايتان. من يک نکته اي بگويم در مورد آن پايين نوشت 2؛
    اينکه آن چيزي که شما ميگوئيد، اثر هميشگي يک نقد است. چه نقد کتاب چه نقد فيلم چه نقد هرچيزي کلا! اصلش انگيزه ي يک شخص از نوشتن نقد هم همين است؛ اينکه من که تجربه کرده ام چيزي را، بنويسم تا ديگري بدون تجربه به آن برسد. نظرم و برداشت وقضاوتم را. و بعد اختيار با مخاطب است.
    نکته ي نقد در همين است! اينکه راه به شناخت است، بدون نياز به تجربه کردن. و البته که شخص منتقد خيلي مهم است که قولش چقدر مورد اعتماد باشد. ولي اصل نقد، امري پذيرفته شده است. و اين اثر سوئي که شما نوشته ايد، اتفاقا نکته ي مثبتش است!!
    (اين که ميگويم در مورد کليت نقد کردن است و آثارش. نه در مورد نوشته ي خودم که قطعا ايرادات زيادي دارد. دقت داشته باشيد.)
    پاسخ

    گفتم که مشکل من با شيوه نقد نه نفس نقد .بذاريد يه مثال بزنم : چند ماه پيش بود که آقاي پناهيان در بيت رهبري ، سخنراني اي کردند که در اصل انتقاد بود انتقاد از چه کسي ؟ انتقاد از اسفنديار رحيم مشايي ، اما چگونه اين کار را کردند ؟؟ ايشون اومدند از تاريخ کمک گرفتند و بعد با آوردن اصطلاحاتي از قبيل وليجه و معناي آن در قرآن و کمي شرح و تفصيل هر آنچه مي خواستند گفتند بدون آنکه نامي از مشائي آورده شود هرچند سخنان و کنايه هاي ايشون آن قدر واضح بود که مطمئن هستم همه آن لحظه انگشتهايشان سمت مشائي بودولي آداب انتقاد را به جا آوردند ، نه اينکه ادب انتقاد اين باشد که اسمي از طرف مقابل نياريم نه !!بلکه منظورم اين است که ريشه اي کار کردند ، نيامدند بگويند تو اي مشائي فلاني و بهماني ، ذهن مردم رو آماده کردند به نظرم اثرش به مراتب بيشتر بود حالا شايد بگويدد ايشان ملاحظاتي را کردند و اصلا قضيه خيلي متفاوت است ولي من ميگويم ميشود راه هاي بهتري براي نقد انتخاب کرد ، کاش شما هم به جاي اينکه از اول اميرخاني رو هدف بگيريد و تيرتان رابه سويش پرتاب کنيد ، علت يابي ميکرديد اين کار اميرخاني رو و سپس اگر جايش بود از ايشون نام ميبرديدو او را مصداقي از اين اتفاق ها معرفي ميکرديد .